تبلیغات

loading...

آخرین ارسال های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
0 2242 aniaz
0 1729 aniaz
0 1630 aniaz
0 1528 aniaz
0 1522 aniaz
0 1629 nina
0 1539 nina
0 1494 nina
0 1543 nina
0 1455 nina

مرد کور

1015 بازدید

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش
قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه
نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه
بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی
او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او
گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد
که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار
را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی
ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما
را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت
ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید
بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز
موفقیت است …. لبخند بزنید

برچسب ها : ,
Admin

دیدن این مطالب نیز به شما توصیه میشود

دیدگاه شما از مطلب بالا چیست؟

کد امنیتی رفرش

به نکات زیر توجه کنید

  • پسورد کلیه فایل ها عبارت "http://sinafathi14.rozblog.com/" می باشد.
  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.